درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش

درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش یا به اختصار ACT مخلوطی از ۴ رویکرد توجه آگاهی، پذیرش، تعهد و تغییر رفتار است و هدف کلی آن در نهایت رسیدن به انعطاف پذیری روانی است به گونه ای که نیاز به حذف یا از بین بردن احساس بد نباشد بلکه به رغم وجود این احساس فرد به سوی رفتار مبتنی بر ارزش اندیشیده حرکت کند . این روش توسط استیون هیز (Steven C. Hayes) در سال ۱۹۸۲ معرفی شد, و جزو درمانهای موج سوم رفتاردرمانی محسوب می شود. دو مبنای فلسفی اکت، بافت گرایی عملکردی (functional contextual ism ) و نظریه چارچوب رابطه ای relational frame theory است که ریشه آنها در فلسفه رفتارشناسی رادیکال اسکینر (B. F. Skinner’s) است.

اهداف اصلی اکت

۱٫ همجوشی زدای شناختی یعنی سعی کند کمتر افکار، تصویرهای ذهنی ، احساسات یا خاطرات خود را عینی سازی کند یعنی مانند واقعیت بداند ( عملی که ناخوادگاه برای ساده کردن مقوله های انتزاعی با عینی کردن آنها انجام می شود )

۲٫ به جای اینکه مانند رفتار درمانی شناختی سعی شود افکار یا احساسات ناخوشایند کنترل شود ، این رویدادهای ذهنی فقط مشاهده و پذیرفته شوند.

۳٫ در لحظه حال حضور داشته باشد ( توجه آگاهی ) علاقه به لحظه حال نشان دهد و باز باشد.

۴٫ خود متعالی فرد کشف شود و فرد به جنبه ای از خودش که نظاره گر رویدادهای زندگی و وقایع زندگی اش است دست یابد.

۵٫ فرد بتواند ارزشهای خودش را روشن کند در باره آنها بیندیشد تا زندگی معنامند کرده و انعطاف پذیری روانی اش را افزایش دهد.

۶٫ عمل متعهدانه در جهت رسیدن به ارزشها

سایکوپاتولوژی از نظر اکت رنج روانی فرد به دلیل افسردگی یا اضطراب نیست بلکه اساس رنج:

۱٫ همجوشی با افکار ( آنچه که می اندیشم واقعیت است )

۲٫ اجتناب از تجربه درونی(Experiential avoidance) و سعی در حذف یا کم کردن تجربیات ذهنی ناخوشایند

۳٫ زندگی در حسرت گذشته یا ترس از آینده

۴٫ چسبیدن به تصویری نادرست از خود ( بر اساس روایتی تحریف شده و تمرکز بر ناتوانی ها )

۵٫ واضح نبودن ارزشها و تمرکز صرف بر مشکلات

۶٫ بی عملی ، اجتناب و تکانشی رفتار کردن

انواع زندگی از نظر اکت

۱- زندگی کامل: زندگی که همه احساسات در جریان هستند و ما طیف کاملی از احساسات را تجربه می کنیم(پذیرش شجاعانه دردها و سرزنده و شادمان زیستن)

۲- زندگی ناقص: زندگی که یک یا دو احساس دائماً تجربه می شوند(مثلاً احساس غم یا اضطراب و …) به دنبال لذت و فرار از دردها)

۳-زندگی غنی: حرکت در عمق زندگی، خارج شدن از مناظق امن و قدم برداشتن برای رشد و تغییر

۴- زندگی سطحی: زندگی امنی که دچار روزمرگی و رخوت می شویم

۵- زندگی معنادار: یک زندگی رسالت محور و هدف دار و اینکه از ما چیزی بر جای خواهد ماند

۶- زندگی پوچ: زندگی که بر اساس تصورات ماحصل افکار ناکارآمد، گیر کردن در گذشته و آینده و بدون جهت و منفعلانه باشد

درد پاک و رنج ناپاک

درد پاک: درد و غم، از اتفاقات ناگوار زندگی تولید می شود و حاصل طبیعی انسان بودن و اجتناب ناپذیر هستند در اصطلاح درد پاک نامیده می شوند

رنج ناپاک: اگر درد و غم را نپذیریم و مدام با آن درگیر شویم و خودمان را رشد ندهیم به رنج تبدیل خواهد شد.. رنج یک درد خودساخته است و زمانی که فرد نخواهد با غم و درد خود مواجه شود باعث ایجاد رنج می شود

مردم تمایل دارند بر این باور باشند که غم و اندوه به مرور زمان کاهش می یابد اما آنچه واقعاً اتفاق می افتد این است که ما در کنار غم خود، رشد می کنیم.

انسان به طور پیش فرض به دنبال درد و رنج کشیدن نیست، و از روبرو شدن با این مقوله اجتناب می کند اما حقیقت این است که اکثر رشد و تعالی بشر محصول دردهاست و میزان تاب آوری شماست که پهنای شکوفایی شما را نشان می دهد

پذیرش

پذیرش به معنای تسلیم، تحمل کردن، فشردن دندان ها بهم، سازش کردن یا حتی دوست داشتن غم، درد و رنج نیست.

پذیرش تمایل به داشتن افکار و احساسات همانطور که در این لحظه هستند

پذیرش یعنی آگاهی از تجارب درونی است. یعنی اجازه دهیم افکار و احساسات همانطور که هستند باشند بدون توجه به میزان ناخوشایندی یا دردناکی آنها، فضایی به آنها بدهیم و جایی برایشان باز کنیم و کشمکش با آنها را کنار بگذاریم.

پذیرش یعنی: حواسمون به زندگی هست؛ به آشتی درونی رسیده ایم، اختیار و انتخاب داریم، رضایت و پیشرفت داریم

پذیرش بافت همیشگی دارد اما تحمل تاریخ انقضا دارد

پذیرش درد اجتناب ناپذیر زندگی باعث رشد و تعالی می شود و پهنای خودشکوفایی ما را افزایش می دهد